این کتاب تاکنون به زبانهای ایتالیایی، عربی، فرانسوی، هندی، ترکی، لهستانی، آلمانی و بهتازگی بهزبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است. بخشی از این کتاب را که به دلمشغولی همیشه دکتر نصر، یعنی اسلام از نگاه اروپاییان، مربوط میشود، در این جا میآوریم.
این قسمت از ترجمه، از نقدی که دکتر خسرو ناقد بر این کتاب نوشته است، نقل می شود. مشخصات کتابشناسی کتاب نیز چنین است:
Ideals and realities of islam. Seyyed Hossein Nasr. (New Revised US Edition) preface by Titus Burckhardt,foreword by Huston Smith.Kazi publication,Chicago
بلی، درست است، اسلام حتی برای جنگ نیز احکامی دارد. در مقابل، مسیحیت بهانسانها امر میکند که اگر کسی بهصورتشان سیلی زد، گونه دیگر خود را نیز پیش آورند. مسیحیت در تعالیم خود نرم و معتدل است.
اما آنچه در این میان فراموش میشود این است که: یا دینی برای اولیای و پارسایان مقرّر شده است (عیسی مسیح میفرماید: «این جهان قلمرو من نیست»)؛ در این صورت مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را بهکناری میگذارد، پیروان خود را بهمثابه مقدسین بالقوه بهشمار میآورد و در واقع فقط در جامعهای متشکل از پارسایان و اولیای حق میتواند پابرجا بماند و عمل کند.
و یا اینکه دینی میکوشد تا حیات انسان را در تمام ابعادش دربرگیرد؛ بنابراین ناچار است تا طبیعت و سرشت انسانی را با همه کمبودها و ضعفها و کاستیهایش در نظر داشته باشد. چنین دینی هم باید قوانینی برای زندگی سیاسی و اقتصادی انسانها وضع کند و هم احکامی برای جنبههای صرفاً مذهبی حیات آنان.
مسیحیت بهرغم آن که تعالیم خود را متوجه اولیا و مقدسین بالقوه نموده، اما بیتردید نه قادر بوده است که وجوه نامنزه سرشت انسانی را در میان پیروان خود از بین بَرد، و نه توانسته است جنگ را از جهان مسیحی دور نگاه دارد.
واقعیت این است که مسیحیت از لحظهای که به دینِ تمدن و امپراتوری بزرگی بدل گردید، مجبور شد شمشیر بهدست گیرد، تا بدین وسیله قادر بهادامه حیات باشد و پابرجا بماند. مسیحیت در یک لحظه تاریخی باید تصمیم خود را میگرفت که آیا میخواهد دین راهبان باقی بماند و یا بهدین تمدنی عظیم بدل شود. بدیهی است که گزینش راه اخیر مسئولیتِ حکمرانی و جنگ کردن را نیز با خود داشت.
پادشاهان مسیحی چون شارل کبیر یا لوئی نهم ـ ملقب بهلوئی مقدس ـ یقیناً با همان سرسختی و خشونت بهجنگ میپرداختند که این یا آن حکمران مسلمان. جنگجویان مسیحی در میدانهای کارزار بههیچ وجه نرمدلتر و بلندنظرتر از حریفان مسلمان خود نبودند.
باری، این اتهام که «اسلام دین شمشیر است» از بنیاد بیاساس است.
اسلام با وضع قوانینی برای جنگ، حدّ و مرزی برای آن تعیین نموده است؛ در مقابل، مسیحیت جنگ را خارج از حوزه اختیارات و تأملات خود گذارد. اتفاقی نیست که جنگهای فجیع و فراگیر قرن حاضر همه در غرب آغاز شد؛ جایی که مسیحیت نیروی مذهبی مسلط است. دنیویگرایان (secularists )بهکرات گفتهاند که دین موجب وقوع جنگ میان مسیحیان و مسلمانان شده؛ و اینکه دین علت اصلی بروز جنگهاست.
اینان قادر بهتشخیص این امر نبودهاند که جهانِ دنیویشده مدرن بیش از هر دینی باعث کشتار انسانها شده است. جنگ ـ حداقل در مفهومی محدود ـ در طبیعت امور قرار دارد. از این رو اسلام، بهجای آنکه جنگ را همچون پدیدهای که وجود خارجی ندارد، نادیده گیرد، بهآن پرداخته و برایش قوانینی مذهبی وضع نموده است تا بهاین طریق حتیالامکان از گسترش و زیانهای آن بکاهد.